مولای من سلام .
میلیونها سال حیات سپری شده است، تا زمین بستر مناسبی برای حیات انسان باشد. دهها هزارسال زیست انسانی سپری شده است، تا آدمیزادی زاده شود که توان تعقل و اندیشه پیدا کند. هزاران سال پیامبرانی پی در پی آمدهاند تا سلسله بنیآدم، به خاتم برسد. صدها سال اولاد خاتم و اولیای حق نسل به نسل زیستهاند تا عصر به ما برسد. ما میراث دار چندین میلیون سال راه طی شدهایم و خدا داند پس از ما چه خواهد بود. حال پرسش آن است که باید در این نقطهای که ایستادهایم چگونه زیست کنیم که در خور راه سپری شده باشد؟
جناب ِسالار
هستی گردیده و گردیده تا به هست ما اذن داده است و بی تردید هر انسانی منحصر است به فردیت خویش و چه بسا هیچ نعمتی در آفرینش، ارزندهتر، عمیقتر از فردیت نیست. اینکه خداوندگار ما را آنگونه آفریده است که فقط و فقط ما را آفریده. هیچ انسانی در هستی مطلقا مساوی انسان دیگر نیست. ما فرستادگانی هستیم که اگر به رسالت خویش مبعوث نشویم دوزخسازیم و اگر به ذات ِخود برگزیده شویم، جنتیم!
آقای من
مانند آسمانی که قبل از بارش، آسمان در هم پیچیدهاش گواهی میدهد که خبری در راه است. مانند سرخی ابرها قبل از ریزش دانههای سفید برف. مانند برقی که خبر از رعد میدهد. دلم را ابری گرفته است که خبر از باریدن دارد. گویی در جان خود میبینم که از فصلی به فصل دیگر رهسپارم. در تمام ِمسیر متوسل به آباء جنابتان بودهام الا حضرت خاتم و اکنون که جمعه سیصد و شصت و یکم مقارن با سوم آبان نود و هشت و بیست و ششم صفر است، در دلم پناهنده به ایشانم.
یا امان
از شما چه پنهان، روزها و شبهایم به اضطرابی میگذرد که نمیدانم چشمهاش کجاست. روز به روز میلم به گفتن کمتر میشود از بس که مترصد شنیدنم. به خودم باشد همه ایام و دقایق را به خواندن و نوشتن میگذرانم و هر ساعت در فضای کار برای ناخوشایند است. صبحها که از خواب بیدار میشوم گویی یکباره به دیار غریبی وارد شدهام که هیچ چیزش برایم آشنا نیست. اصلا و ابدا ناامید و بدگمان به آینده نیستم اما مضطربم و هیجان زده. مانند کسی که منتظر خبری است. یا میزبانی که مترصد ورود مهمانی عزیز است. خودم را به شما میسپارم و شما را به خدا
سال ,انسانی ,راه ,فردیت ,سپری ,است، ,سپری شده ,را به ,است که ,که مترصد ,و یکم
درباره این سایت